من خواب دیده ام که کسی می آید
من خواب یک ستاره ی قرمز دیده ام
و پلک چشمم هی می پرد
و کفشهایم هی جفت میشوند
و کور شوم
اگر دروغ بگویم
من خواب آن ستاره ی قرمز را
وقتی که خواب نبودم دیده ام
کسی می آید
کسی دیگر
کسی بهتر
کسی که مثل هیچ کس نیست
مثل پدر نیست
مثل انسی نیست
مثل یحیی نیست
مثل مادر نیست
و مثل آن کسی ست که باید باشد
و قدش از درختهای خانه ی معمار هم بلندتر است
بوسه بر پيشانيت مينهم
در اين واپسين ديدار
بگذار اقرار کنم :
حق با تو بود که پنداشتي
زندگانيم رويايي بيش نيست
با اين وجود گر روز يا شبي
چه در خيال ، چه در هيچ
اميد رخت بربندد
پنداري که چيز کمي از دست دادهايم ؟
گر اينگونه باشد
سراسر زندگاني رويايي بيش نيست
در ميان خروش امواج مشوش ساحل ايستادهام
دانه هاي زرين شن در دستانم
چه حقير
از ميان انگشتانم سر ميخورند
خدايا ! مرا توان آن نيست که محکمتر در دست گيرمشان ؟
يا تنها يکي از آنها را از چنگال موجي سفاک برهانم ؟
آيا سراسر زندگاني
تنها يک روياست ؟
دخترک خنده کنان گفت که چیست
راز این حلقه زر
راز این حلقه که انگشت مرا
این چنین تنگ گرفته است به بر
راز این حلقه که در چهره او
اینهمه تابش و رخشندگی است
مرد حیران شد و گفت
حلقه خوشبختی است حلقه زندگی است
همه گفتند : مبارک باشد
دخترک گفت : دریغا که مرا
باز در معنی آن شک باشد
سالها رفت و شبی
زنی افسرده نظر کرد بر آن حلقه زر
دید در نقش فروزنده او
روزهایی که به امید وفای شوهر
به هدر رفته هدر
زن پریشان شد و نالید که وای
وای این حلقه که در چهره او
باز هم تابش و رخشندگی است
حلقه بردگی و بندگی است
توی مبل فرو رفته بودم و به یکی از مجلات مُدی که زنم همیشه میخرد نگاه میکردم. چه مانکنهائی، چقدر زیبا، چقدر شکیل و تمنا برانگیز…
زنم داشت به گلدان شمعدانی که همیشه گوشه اتاق است ور میرفت. شاخههای اضافی را میگرفت و برگهای خشک شده را جدا میکرد. از دیدن اندام گرد و قلنبهاش لبخندی گوشه لبم پیدا شد. از مقایسه او با دخترهای توی مجله خندهام گرفته بود.
زنم آنچنان سریع برگشت و نگاهم کرد که فرصت نکردم لبخندم را جمع و جور کنم.
گلدان شمعدانی را برداشت و روبروی من ایستاد و گفت:
“نگاه کن! این گلها هیچ شکل رزهای تازهای نیستند که دیروز خریدهام. من عاشق عطر و بوی رز هستم. جوان، نورسته، خوشبو و با طراوت. گلهای شمعدانی هرگز به زیبایی و شادابی آنها نیستند، اما میدانی تفاوتشان چیست؟”
بعد، بدون این که منتظر پاسخم باشد اشارهای به خاک گلدان کرد و گفت:
“اینجا! تفاوت اینجاست… در ریشههایی که توی خاکاند. رزها دو روزی به اتاق صفا میدهند و بعد پژمرده میشوند، ولی این شمعدانیها، ریشه در خاک دارند و به این زودیها از بین نمیروند. سعی میکنند همیشه صفابخش اتاقمان باشند.”
چرخی زد و روی یک صندلی راحتی نشست و کتاب مورد علاقهاش را به دست گرفت.
کنارش رفتم و گونهاش را بوسیدم. این لذتبخشترین بوسهای بود که بر گونه یک گل شمعدانی زدم…!
اگر پیش آمده كه اسم شخصی را فراموش كرده باشید، اگر نام فیلمی را كه هفته گذشته تماشا كردید از یاد برده اید، اگر احساس می كنید كه زیاد این جمله را به زبان می آورید: «آخ، یادم رفته!»؛ نترسید كه مبادا آلزایمر گرفته باشید. راه حل مشكل شما ساده است؛ شما نیاز به تقویت حافظه خود دارید.
حالا جدا از نوع تغذیه و راه های مختلفی كه برای این كار توصیه می شوند، چند تمرین جالب برایتان داریم كه می تواند كمی به تقویت حافظه تان كمك كند.
در زمان زنگ تفریح كار یا كلاس، به جای نشستن و خوراكی خوردن، از جای خود بلند شوید كمی قدم بزنید و هوای تازه استنشاق كنید.
1 - چشم ها را ببندید. از توی كیف دسته كلید خود را بردارید. حالا بدون این كه چشم ها را باز كنید سعی كنید كلید را داخل قفل قرار دهید و در را باز كنید.
2 - با هر دستی كه عادت به مسواك زدن دارید، از امشب با آن یكی دست مسواك بزنید. مثلاً اگر با دست راست مسواك می زنید، از امشب مسواك را با دست چپ بگیرید.
3 - برای شانه زدن نیز همان تمرینی را كه برای مسواك زدن گفتیم انجام دهید.
4 - اگر همیشه عادت به یك دوش گرفتن ساده دارید، از این پس یك حمام كردن درست و حسابی را تجربه كنید.
5 - اگر هر روز با ماشین سرِ كار می روید از فردا پیاده عازم محل كار خود شوید.
6 - به روی میز تحریر خود نگاهی بیندازید، حالا جای همه چیز را عوض كنید. مثلاً جامدادی را به جای تراش رومیزی بگذارید.
7 - اگر سوار آسانسور می شوید، چشم ها ببندید و سعی كنید دكمه طبقه مدنظر خود را فشار دهید. البته قبل از فشار دادن چشم هایتان را باز کنید تا اشتباهاً به طبقه دیگری نروید.
8 - در زمان زنگ تفریح كار یا كلاس، به جای نشستن و خوراكی خوردن، از جای خود بلند شوید كمی قدم بزنید و هوای تازه استنشاق كنید.
9 - اگر روی میز تحریرتان عكس یا ساعت رومیزی دارید، آنها را وارونه بگذارید.
10 - سعی كنید به جای نگاه كردن به غذا، از بو یا مزه آن پی ببرید كه درون بشقابتان چه غذایی وجود دارد.
11 - سرگرمی تازه ای برای خود انتخاب كنید.
12 - اگر می توانید به ماهیگیری بروید.
13 - باغبانی را هم به شما پیشنهاد می كنیم تا حافظه خود را تقویت كنید.
در مداد 5 خاصیت وجود دارد که اگر به دستشان بیاوری تمام عمرت به آرامش می رسی : 1. می توانی کارهای بزرگ کنی ، اما نباید هرگز فراموش کنی دستی وجود دارد که هر حرکت تو را هدایت می کند.
آن دست خداست ، او باید تو را همیشه در مسیر اراده اش حرکت دهد.
2. گاهی باید از آنچه می نویسی دست بکشی و از مداد تراش استفاده کنی.
این باعث می شود مداد کمی رنج بکشد اما اخر کار نوکش تیزتر می شود.
پس بدان که باید رنجهایی را تحمل کنی چرا که این رنج باعث می شود انسان بهتری شوی.
3. مداد همیشه اجازه می دهد برای پاک کردن یک اشتباه از پاک کن استفاده کنیم.
بدان که تصحیح یک کار خطا ، کار بدی نیست و در واقع برای اینکه خودت را در مسیر نگه داری مهم است.
4. چوب یا شکل خارجی مداد مهم نیست. ذغالی اهمیت دارد که داخل چوب است. پس همیشه مراقب باش درونت چه خبر است!
5. و سرانجام:
مداد همیشه اثری از خود به جا می گذارد.
بدان هر کاری در زندگی می کنی ردی به جا می گذارد و سعی کن نسبت به هر کاری که می کنی ، هوشیار باشی و بدانی چه می کنی
تو با من ميرفتي
تو در من ميخواندي
وقتي که من خيابانها را
بي هيچ مقصدي ميپيمودم
تو با من ميرفتي
تو در من ميخواندي
تو از ميان نارون ها ، گنجشک هاي عاشق را
به صبح پنجره دعوت ميکردي
وقتي که شب مکرر ميشد
وقتي که شب تمام نميشد
تو از ميان نارون ها ، گنجشک هاي عاشق را
به صبح پنجره دعوت ميکردي
تو با چراغهايت ميآمدي به کوچهء ما
تو با چراغهايت ميآمدي
وقتي که بچه ها ميرفتند
و خوشه هاي اقاقي ميخوابيدند
و من در آينه تنها ميماندم
تو با چراغهايت ميآمدي
شیدا - الله الله الله الله الله الله الله الله الله هرچی از الله میشه غیر الله نمیشه برای 9نفر بفرست به جون خودم فردا خبر خوبی بهت میرسه اگر کوتاهی کنی تا 9سال بد شانس میشی برای نام خدا استخاره نکن حقیقت داره... - 1392/12/21
kaveh - از تکرار ذوستت دارم خسته شدم
کمی هم تو بگو
تا من ناز کنم...
نترس باورم نمی شود...! - 1392/12/19